دانشکده تغذیه و علوم غذایی
خوردن احساسی چیست؟(قسمت اول)
خوردن احساسی (emotional eating)در واقع تمایل افراد به خوردن غذا حتی در صورت عدم احساس گرسنگی جسمی جهت پاسخ به احساسات استرس زا و دشوار میباشد.
خوردن احساسی یا گرسنگی ناشی از آن اغلب با هوس خوردن غذاهای پر کالری یا پر کربوهیدرات است که حداقل ارزش غذایی را دارند.
از غذاهایی که افراد عاطفی هوس می کنند اغلب غذاهای راحتی مانند بستنی، کلوچه، شکلات، چیپس، سیب زمینی سرخ کرده و پیتزا یاد می شود.
حدود 40٪ افراد تمایل به خوردن بیشتر هنگام استرس دارند، در حالی که حدود 40٪ کمتر غذا می خورند و 20٪ هیچ تغییری در مقدار غذایی که در معرض استرس قرار دارند را تجربه نمی کنند. در نتیجه، استرس می تواند هم با افزایش وزن و هم با کاهش وزن همراه باشد.
در حالی که خوردن احساسی می تواند علامتی از آنچه متخصصان بهداشت روان افسردگی غیرمعمول می نامند، باشد، اما بسیاری از افرادی که افسردگی بالینی ندارند و یا هر مسئله بهداشت روانی دیگری ندارند، در پاسخ به احساسات لحظه ای یا استرس مزمن دچار این رفتار می شوند.
این رفتار بسیار رایج است و از آنجا که می تواند در حفظ رژیم غذایی سالم تداخل ایجاد کرده و به چاقی کمک کند بسیار قابل توجه است.
- تفاوت بین خوردن احساسی و پرخوری چیست؟
تفاوت اصلی بین خوردن احساسی و پرخوری شامل مقدار غذایی است که مصرف می شود، گرچه هر دو ممکن است شامل احساس مشکل در کنترل میل به غذا باشند، اما خوردن احساسی ممکن است شامل مصرف مقدار متوسط تا زیاد غذا باشد و تنها علامتی باشد که فرد دارد و یا بخشی از یک بیماری عاطفی مانند افسردگی، پرخوری عصبی یا اختلال پرخوری باشد.
اختلال پرخوری نوعی بیماری روانی متمایز است که با دوره های مکرر پرخوری اجباری مشخص می شود، افراد مبتلا به طور غیرقابل کنترل مقدار غذایی را می خورند که به طور قابل توجهی بیشتر از غذایی است که اکثر مردم در یک دوره زمانی مشخص (مثلاً بیش از دو ساعت) حتی در صورت گرسنه نبودن می خورند.
فرد مبتلا به اختلال پرخوری ممکن است خیلی سریعتر از حد معمول غذا بخورد، مقدارش را از روی خجالت و شرمندگی پنهان کند و پس از انجام این کار از خوردن خود احساس انزجار کند.
در صورتی که زیاده روی فرد در خوردن هفته ای یک بار و بمدت سه ماه رخ دهد میتوان فرد را مبتلا به این اختلال دانست.
- علل، عوامل محرک یا عوامل خطرناک برای خوردن احساسی چیست؟
تصور می شود که مانند اکثر علائم عاطفی، خوردن احساسی نیز بیش از یک علت واحد داشته باشد و ناشی از عوامل مختلفی باشد.
برخی تحقیقات در دختران و زنان نشان می دهد که آنها در معرض خطر بیشتری برای خوردن احساسی غذا هستند، اما تحقیقات دیگر نشان می دهد که در برخی از جمعیت ها، مردان در پاسخ به احساس افسردگی یا عصبانیت و زنان در پاسخ به عدم موفقیت در رژیم غذایی، بیش از حد غذا می خورند.
تصور می شود که افزایش هورمون کورتیزول که یکی از واکنشهای بدن در برابر استرس است، از نظر اثرات مشابه داروی پردنیزون است.
به طور خاص، هر دو تمایل دارند با افزایش ضربان قلب و تنفس و جریان خون در عضلات به استرس بدن پاسخ دهند.
اغلب بخشی از پاسخ استرس شامل افزایش اشتها برای تأمین سوخت مورد نیاز بدن برای مقابله یا فرار است و در نتیجه هوس به مصرف غذاهای به اصطلاح راحت زیاد می شود.
افرادی که تحت فشارهای مزمن و نه لحظه ای قرار گرفته اند (مانند استرس شغلی، مدرسه ای یا خانوادگی، قرار گرفتن در معرض جرم و..) در معرض خطر داشتن مقادیر مزمن کورتیزول در بدن خود هستند، و این امر به ایجاد الگوهای مزمن خوردن احساسی کمک می کند.
از نظر روانشناسی، افرادی که تمایل دارند غذا را با راحتی، قدرت، احساسات مثبت یا به هر دلیل دیگری غیر از تأمین سوخت بدن مصرف کنند، مستعد خوردن احساسی هستند.
برخی از افرادی که احساسات آنها باعث می شود غذا بخورند ممکن است طوری تربیت یافته باشند که غذا را با احساسات و نه با مواد پیوند دهند و یا از غذا برای پاداش و مجازات استفاده کنند./ف.نوروزی فرد
«فاطمه شفیعی» کارشناس ارشد تغذیه بالینی دانشکده تغذیه و علوم غذایی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز